صفحه شخصی م. مستاجران   
 
نام و نام خانوادگی: م. مستاجران
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد مکانیک
تاریخ عضویت:  1389/04/20
 روزنوشت ها    
 

 حکایت هزینه عشق بخش عمومی

15

شبی پسرک کوچک نزد مادرش رفت که در آشپز خانه شام درست می کرد وکاغذی را به او داد .
مادر دستانش را با دستمال خشک کردوکاغذرا به شرح زیر خواند:

بابت تمیز کردن اتاقم 4000ریال

بابت تمیز کردن آشپز خانه 3000ریال

بابت خرید کردن برای شما 4000ریال

بابت بردن سطل زباله 2000ریال

بابت دریافت کارنامه قبولی 5000ریال

جمع بدهکاری شما : 18000ریال

مادر با تبسمی برلب کاغذ را برداشت وپشت آن نوشت:

بابت 9ماهی که تو را حمل کردم حساب نمی کنم،مجانی.

بابت تمام شبهایی که بیدار نشستم واز تو پرستاری کردم وبرایت دعا خواندم،حساب نمی کنم،مجانی.

بابت تمام زحمات واشکهایی که در این سالها باعث شان تو بودی حساب نمی کنم،مجانی.

بابت استحمام وشست وشو وحتی پاک کردن بینی ات ،حساب نمی کنم ،مجانی.

بابت تمام شب هایی که با هراس گذراندم ونگرانی هایی که در پیش دارم،حساب نمی کنم ،مجانی.

بابت اسباب بازی ها وغذا ولباسهایی که برایت خریدم،حساب نمی کنم ،مجانی.

وقتی تمام اینها را جمع کنی ،کل هزینه ی عشق واقعی را حساب نمی کنم،مجانی.

پسرک وقتی صورت حساب مادرش را خواند،چشمانش پر از اشک شده بود در چشمان مادرش نگاه کرد وگفت:

((مادرخیلی دوستت دارم))

دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 ساعت 11:10  
 نظرات    
 
مجید صابر 21:27 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
1
 مجید صابر
این که گفته می شود بهشت زیر پای مادر است ، بی حساب نیست .
مائده علیشاهی 21:29 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
2
 مائده علیشاهی
عجب بچه پرویی....!:)
مهدی رجالی 23:44 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
1
 مهدی رجالی
چه مادری بوده!!!
م افتخاری 14:26 سه شنبه 5 اردیبهشت 1391
1
 م افتخاری
باز هم به فهم و درک این پسر
خوبه نگفته اینها که گفتی که وظیفه‌ات بوده ...