صفحه شخصی م. مستاجران   
 
نام و نام خانوادگی: م. مستاجران
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد مکانیک
تاریخ عضویت:  1389/04/20
 روزنوشت ها    
 

 چقدر به طنابتان وابسته اید ؟ بخش عمومی

13

داستان در باره یک کوهنورد است که میخواست از بلندترین کوه ها بالا رود . او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود میخواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا رود .
شب بلندیهای کوه را تماما در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمیدید . همه چیز سیاه بود و ابر روی ماه و ستارگان را پوشانده بود .
همانطور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط میکرد از کوه پرت شد .
در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را جلوی چشمانش میدید و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه او را در خود میگرفت .
همچنان سقوط میکرد و در آن لحظات ترس عظیم همه رویدادهای خوب و بد زندگی به یادش آمد .
اکنون فکر میکرد چقدر مرگ به او نزدیک است .ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد . بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه سکون ؛ برایش چاره ای نمانده جز آنکه فریاد بکشد :
-خدایا کمکم کن
ناگهان صدایی پرطنین که از آسمان شنیده می شد جواب داد :
-از من چه می خواهی؟
-ای خدا نجاتم بده
صدا آمد :
-واقعا باور داری که من میتوانم تو را نجات دهم ؟
-البته که باور دارم
-اگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته ای پاره کن !
.......... یک لحظه سکوت ........... و مرد تصمیم گرفت که با تمام نیرو به طناب بچسبد .
گروه نجات میگویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند . بدنش از یک طناب آویزان بود و با دستهایش محکم طناب را گرفته بود .
او فقط یک متر با زمین فاصله داشت !
و شما ؟
چقدر به طنابتان وابسته اید ؟

دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 09:46  
 نظرات    
 
عباس مرادی 20:44 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391
1
 عباس مرادی
ممنون داستان خوبی بود-ولی خودمونیم عجب طناب بلندی با خودش حمل می کرده، طنابی که از چند قدم مانده به قله بسته شده و تا یک متری زمین می رسه!!!!
مائده علیشاهی 21:42 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391
0
 مائده علیشاهی
خیلی جالب بود
م. مستاجران 22:40 دوشنبه 18 اردیبهشت 1391
1
 م. مستاجران
جناب مرادی چه گیری دادید ؟
اون طناب می تونسته یک طناب کوتاه باشه که در میانه راه به جایی گیر کرده و باعث متوقف کردن کوهنورد داستان شده . ضمن اینکه کمی هم انعطاف پذیر بوده .
ولی توجه داشته باشید نویسنده داستان به دنبال چیز دیگری می باشد .امیدوارم برداشت شما از داستان معطوف به اظهار نظرتون نشه !
در هر صورت از اظهار نظرتون ممنونم.
نوش افرین کرمی 13:24 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391
0
 نوش افرین کرمی
بسیار تکان دهنده بود ممنون
سید ابراهیم موسوی نژاد 17:11 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391
0
 سید ابراهیم موسوی نژاد
جالب بود
نیما محسون 21:56 سه شنبه 19 اردیبهشت 1391
0
 نیما محسون
باور امر مهمیه، ممنون